نوروزنامه / جلفا؛ شهر قهرمانان
این شهر سال هاست که شانه به شانه ی کوه و رود ایستاده است. هر روز صبح که آفتاب گیسوان طلایی اش را بر قله های سترگ کوه های سرخ و سیاه آذربایجان می گستراند، ارس شال پر موج سبزینش را بر شانه های «جلفا» می پیچد و دست نوازش بر زلفکان پریشانش می کشد. گویی یکی ار آن دور دست ها شیپور بیدار باش می زند و غول مهربان سنگی بیدار می شود. بیدار می شود و داد می زند، آهای مردم بیدار شوید، بهار از راه رسیده است.
«جلفا» در این فصل، پرشورتر از هر شهر دیگری است. مردم دسته دسته از کوچه ها و خیابان ها به شهر می آیند، تا بهاری دل انگیز در شهر بدون گورستان داشته باشند. آری! شهر بدون قبرستان ایران است. شور زندگی در رگ های جلفا جاری است. در بازارهای مختلف و متنوع و تو در توی جلفا، غرفه به غرفه، مغازه به مغازه عشق می فروشند و مهربانی. جلفا دروازه ی است که درهای آن رو به بهشت باز می شود. برای دیدن «کلیسا» و «آسیاب» و ... باید زنگ در جلفا را به صدا درآوری تا مردم این شهر مهربانانه در به رویت بگشایند.
«خوش آمدی مسافر» از این شهر به آسانی مگذر. جلفا در هر گوشه اش برایت ارمغانی شگفت دارد. بازارهایش را ببین و در کنار ارس بنشین. از پل آهنی استوارش حماسه ی سه قهرمان را بشنو که جانانه در برابر دشمن ایستادند. آری! اینجا جلفاست؛ سرزمین قهرمانان.
*جعفر پوررضوی