آنجا که شعر و طبیعت یکی می شوند
روستاهای ارس، ظاهرا 2 کلمه ساده اما در باطن هزاران معنی و کلمات بیشماری که برای توصیف روستاهای ارس نیاز است. روستاهایی که بهشتی نامیدن آن ها بدون دلیل نیست. چراکه میوه های بهشتی در باغات این روستاها، نعماتی الهی هستند که هر ساله به دست ما می رسند. میوه هایی چون انار بهشتی که خاص روستاهای ارس است و بس.
روستایی چون مردانقم یا کردشت، روستاهای تاریخی ارس هستند که هر کدام می توانند سوژه یک سفرنامه شوند. روستای زادگاه نباتی، اوشتبین زیبا که در کنار کوه به آرامی خوابیده و گردشگران را به زیبایی های خود دعوت می کند. روستای دوزال و نوجه مهر و زوایه که می تواند گردشگری مذهبی را توسعه دهد و یا روستایی مانند گلفرج که به سختی می توان داشته ها و ظرفیت های این روستا را تشریح کرد.
به اوشتبین رفتیم و آنچه دیدیم در وصف نمی گنجد. روستایی که در نزدیکی رود ارس قرار گرفته است. روستایی که در بدو وورد زیبایی طبیعی و زیبایی معماری روستا، انگشت به دهانمان کرد و حیرت زده در کوچه پس کوچه های این روستا، گشتیم و از معماری ، تاریخ و سادگی روستا سیراب شدیم. روستایی که در دل کوهها آرمیده است و گویی سالهاست که زمان برای این روستا، بسیار آرامتر از زمان برای ما در شهرهای بزرگ می گذرد. آرامش باورنکردنی و دلنواز این روستا، باعث می شود که آرامش دومین حسی باشد که بعد از حیرت به سراغمان می آید و در کنار این حس ها، حس لذت از گردشگری روستایی ارس.
صفحه ی عالمده بیر دُر نهان دیر اوشتبین ،
وزنه گلمز،چکمک اولماز،چوخ گیران دیر اوشتبین
باش چکیب عرشِ برینه دؤرد طرفدن داغلاری ،
فی الحقیقت لنگرِ کون و مکان دیر اوشتبین
الله آباد ائیله سن، آب و هواسی جانفزا ،
قالبِ انسانا بیر روح و روان دیر اوشتبین
ناری نین هر دانه سی یاقوت یا لعل یمن ،
مختصر،بیر گنج یا بیر بللی کان دیر اوشتبین
سویونو هر کیمسه ایچسه،ایستمز آب حیات ،
اوندان اؤترو خیضر تک گؤزدن نهان دیر اوشتبین
وئرمرم کلّ جهانا بیر هراس ین سئیرینی ،
قیل تماشا گؤر نه گؤیچک،خوش مکان دیر اوشتبین
گشت و گذار در کوچه های پر از پله روستای پلکانی اوشتبین برای هر کسی می تواند مفرح باشد و دیدن روستاییان باصفایی که زن و مرد و کودک، گاه به شما سلامی می کنند و صمیمیت و سادگیشان شما را به یک باره از نزدیک ترین افراد خانواده هم به آن ها نزدیک تر می کند. در و دیوار این محلات بوی تاریخ می دهند و این آرزو را زنده می کنند که ای کاش این درها و پنجره های رنگی و قدیمی نو نشوند و ای کاش مانند سایر روستاهای اینچنینی، درهای فلزی و ساختمان های چند طبقه، زیبایی های این روستا را خدشه دار نکند.
در نوروز، باغات انار و سایر میوه های بهشتی روستا هنوز زنده نشده است ولی آثار جوانه زدن در این درخت ها کاملا مشخص است و نوید روزهای بسیار زیبایی را در تابستان و پاییز می دهد و انگار که دعوتمان می کند برای اینکه بارها و بارها به این روستا برگردیم.
زیبایی های روستا و رودی که از وسط روستا می گذرد و لطافت خاصی به آن می دهد، تمام شدنی نیستند. حال اینکه روستای اوشتبین متفاوت تر است و خان چوبان مشهور آذربایجانی ها، زنده نگه دارنده سارای، حکیم ابوالقاسم نباتی نیز در روستای اوشتبین به دنیا آمده و بزرگ شده و شعر گفته و در همین روستا نیز به خاک سپرده شده است.
گئدین دئیین خان چوبانا،
گلمه سین بو ایل موغانا،
گلسه قالار ناحق قانا،
آپاردی سئللر سارانی،
بیر اوجا بویلو بالانی . . .
نباتی در بلندای تپه ای که از آنجا، از مقبره حکیم نباتی بزرگ، روستا به طور کامل مشخص است، آرمیده است. گویی نباتی می خواسته بعد از مرگ نیز سالهای سال به روستایی که دوستش داشته است، بنگرد و از این دیدن سیر نمی شود. پس ما چگونه سیر شویم و بعد از فاتحه ای در مزار نباتی، راهمان را بگیریم و دوباره به شهر برگردیم. به شهر برمی گردیم در حالی که می دانیم ما هم به اندازه نباتی شیرین سخن، عاشق اوشتبین بهشتی شده ایم.