جايگاه اقتصاد دانش بنيان در سياست اقتصاد مقاومتي
اقتصاد مقاومتي مفهومي است که در سال 92 به طور رسمي توسط مقام معظم رهبري ابلاغ و در دستور کار قرار گرفت؛ دغدغههاي اقتصادي ايشان در طول اين مدت باعث شد تا سال 95 را تحت عنوان «اقتصاد مقاومتي، اقدام و عمل» نامگذاري کنند تا تلاش هاي مسئولين در حوزه اقتصاد و معيشت مردم وجه جدي تري به خود بگيرد. تدوين اهداف سياسي، نظامي، امنيتي، علمي و اقتصادي و تعيين جايگاه کشور در برنامه هاي پنج ساله، يکي از ويژگي هاي اقتصاد مقاومتي است که مي تواند به عنوان راهنماي اقدام و عمل دستگاه هاي مختلف قرار بگيرد.
آمارها، اطلاعات و بيانات مسئولين مرتبط با بخش هاي سياسي، نظامي، امنيتي و علمي حاکي از اين است که کشور در اين موضوعات چهارگانه تقريبا همگام با اهداف سند چشم انداز و برنامه هاي پنج ساله پيش رفته است اما برعکس در حوزه اقتصاد اين هماهنگي وجود نداشته و اقتصاد کشور از نوعي عقب ماندگي نسبت به سند چشم انداز رنج مي برد. اين عقب ماندگي به حدي است که در حال حاضر فقط چهل درصد از اهداف اقتصادي برنامه پنجم توسعه محقق شده است و حتي اگر رشد هشت درصدي پيش بيني شده در برنامه ششم توسعه نيز محقق شود؛ 65 درصد اهداف عملياتي مي شود و در نهايت اگر بخواهيم به 85 درصد اهداف نائل شويم بايد رشد اقتصادي يازده درصدي را تجربه کنيم. همين موضوع باعث شد تا رهبري امسال را سال «اقتصاد مقاومتي، اقدام و عمل»نامگذاري و مسئولين را بسيج کرده تا براي برون رفت از اين عقب ماندگي اقداماتي را انجام دهند که نه فقط به رشد اقتصادي بلکه به جهش شاخصه هاي مورد نظر منجر گردد.
اقتصاد دانش بنيان نيز به روشي از توليد گفته ميشود که در آن از دانش براي ايجاد ارزش افزوده استفاده ميشود. فناوري و به خصوص فناوريهاي دانش بنيان ابزاري براي تبديل بخشي از دانش به ماشين آلات محسوب ميشوند. محور و زيرساخت توليد در اقتصادهاي مختلف، به خوبي مي تواند وجه تمايز و مزيتهاي اقتصاد دانش بنيان را نسبت به انواع ديگر مشخص کند. اگر سه نوع اقتصاد کشاورزي، صنعتي و دانش بنيان را در نظر بگيريم؛ محور و زيرساخت توليد در اقتصاد کشاورزي زمين، آب و شرايط اقليمي، در اقتصاد صنعتي منابع خام و انرژي اعم از نيروي کار و برق يا زغال سنگ يا نفت و ... است؛ اما اقتصاد دانش بنيان نوعي از اقتصاد است که محور و زيرساخت توليد در آن بر مبناي فناوري، يادگيري و مهارت گذاشته شده است و ارزش افزوده ايجاد شده به نسبت کار صورت گرفته در مقايسه با اقتصادهاي کشاورزي و صنعتي بسيار بيشتر است.
براي شکلگيري يک اقتصاد دانش بنيان و حرکت در مسيرهاي تعيين شده ملزوماتي نيز وجود دارد؛ نيروي کار دانش آموخته و ماهر، سيستم مشوق، اختصاص بودجه هاي پژوهشي و زيرساختهاي ارتباطي و فناورانه از مهمترين اين ملزومات است تا براساس آن بتوان دانش را به ثروت تبديل کرد؛ آن را به اشتراک گذاشت و در قبال تحولات جديد واکنش به موقع و مناسبي از خود نشان داد.
اهميت اقتصاد دانش بنيان در سياست اقتصاد مقاومتي از آن رو مطرح مي شود که دانش يکي از نيروهاي بسيار موثر در تحولات اقتصادي و اجتماعي بوده و حتي مي توان آن را يک کالاي عمومي محسوب کرد. دانش و ايده را مي توان بدون کاهش و استهلاک با ديگران به اشتراک گذاشت و در عيل حال، علي رغم شريک شدن در دانش با ديگران، بر خلاف ساير کالاهاي فيزيکي مثل سرمايه، دارايي هاي مادي و منابع طبيعي، استفاده از آن از کميتش نمي کاهد و مي توان از آن بارها استفاده کرد. حال با توجه به اين بايد دانست که امروز جهان شاهد موج ششم دانش بنياني است و ما نيز بايد در راستاي اقتصاد مقاومتي، همگام با اين موج تغيير و تحولي جديد در خود به وجود بياوريم زيرا ديگر نمي توان با صنايع سنتي و اقتصاد کهنه در برابر تهديدات مصون ماند.
ايرج سلماني
روزنامه نگار